جدول جو
جدول جو

معنی عدل گستری - جستجوی لغت در جدول جو

عدل گستری
(عَ گُ تَ)
عمل دادگستر. دادگستری:
مفخر اول البشر، مهدی آخر زمان
وحی بجانش آمده آیت عدل گستری.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 423).
اگر عدل گستری در ذات او مفطور بوده است و رعیت پروری... (ترجمه محاسن اصفهان ص 81). از فضیلت استعداد ملک پروری و شرف استبداد عدل گستری... (ترجمه محاسن اصفهان ص 69)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدل گستر
تصویر عدل گستر
عادل، آنکه رفتارش توام با عدل و داد است، دادگر
فرهنگ فارسی عمید
(دی دَ /دِ)
دادگستر. که بسط عدل و داد دهد. عادل:
تخم اقبال در زمین بقا
بانوی عدل گستر افشانده ست.
خاقانی.
امثلۀ قضا بر موجب رضای او موشح برأی انور ملک پرور عدل گستر. (سندبادنامه ص 274)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
حسن بن رشیق عدل عسکری، مکنی به ابومحمد. محدث و از اهالی عسکر مصر بود. از نسائی و یموت بن مزرع روایت کرد و دارقطنی از وی روایت دارد. تولد وی در چهارم صفر سال 383 ه. ق. روی داد. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به معجم البلدان ذیل مادۀ عسکر مصر شود
لغت نامه دهخدا
(مَ گُ تَ)
مداحی. ستایش: بی شائبۀ تکلف و سخنوری و غایلۀ تصلف و مدح گستری. (حبیب السیر ج 3 ص 322)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عدل گستر
تصویر عدل گستر
داد گستر عدل گستری. عمل عدل گستر دادگستری عدالت
فرهنگ لغت هوشیار